
در قرون وسطی کشیشان,بهشت را به مردم
می فروختند و مردمان نادان هم با پرداخت پول,قسمتی از
بهشت را از آن خود می کردند.
فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می برد دست به
هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز
دارد تا این که فکری به سرش زد به کلیسا رفت و به کشیش
مسوئل فروش بهشت گفت:
_قیمت جهنم چقدره؟
کشیش تعجب کرد و گفت:جهنم؟
مرد دانا گفت: بله جهنم.
کشیش بدون هیچ فکری گفت:3سکه
:: برچسبها: آرام کده, داستان, زیبا, داستان زیبا,
